بر اساس روانشناسی رشد کودک، ۵ سال اول زندگی از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین دوره های رشدی هستند. کودک در این سن، پایه های اساسی شخصیت خود را در تعامل با اطرافیان و به ویژه والدین شکل می دهد و می توان گفت طلایی ترین سنین تربیت کودک، ۵ سال ابتدایی رشد است.لازم است بدانید که در این سن، کودک به لحاظ شناختی، دارای تفکر عینی است. به این معنی که او نمی تواند مفاهیم انتزاعی را درک کند و لازم است با او کاملا شفاف و واضح صحبت کنید. اگر به عنوان والد بتوانید الفبای صحیح تربیتی را از همین سن، اجرا کنید، فرزندتان در سنین بالاتر کاملا خودتنظیم و مسئولانه رفتار خواهد کرد . بدین طریق از بسیاری از مشکلات رفتاری مانند لجبازی، بدرفتاری، دیگر آزاری، بی نظمی و خودمحوری دور خواهد ماند.
البته ذکر این نکته در این قسمت حائز اهمیت است که در روایات ، ما سه مرحله تربیت داریم زیرا عقل فرزندان تا ۳۰ سالگی تکمیل و از ۳۰ سال به بعد در حال کسب تجربه است. بنابراین در روایات مختلف سه دوره برای تربیت کودکان در نظر گرفته شده است.
مرحله نخست در تربیت فرزندان، ۷ سال اول زندگی کودک است این مرحله سیادت است و حرف اول و آخر آن آزادی مطلق کودک است. فرزندان ما در این مرحله ولع عجیبی به بازی دارند. باید والدین راه را برای بازی کودکانشان باز بگذارند. چند نکته مهم در ۷ سال اول تربیت کودک وجود دارد که باید به آن توجه کرد. نکته اول این است که چگونه توقع اطاعت و فرمانبرداری از کودک داشته باشیم. باید توجه داشت که کودک در مرحله سیادت توقع فرمانبرداری و اطاعت از شما را ندارد. او فطرتاً خود را آقا و امیر میداند. کودک در این مرحله به هیچ عنوان نباید امر و نهی شود. بازی کار او و سرپیچی مرام او در این مرحله است.
نکته دوم چگونگی پاسخ به درخواستهای او است. در این شرایط کودک هر درخواستی داشته باشد والدین موظف به انجام آن هستند. آنها از زیر دست خود انتظار دارند اوامرشان را اطاعت کنند. در این شرایط اگر اوامر آنها رعایت نشود حق دارند فریاد زده و نافرمانی و پرخاشگری کنند؛ نباید با درخواست های غیر منطقی کودکان در این شرایط به صورت مستقیم مخالفت شود. مخالفت با کودکان در این مرحله آثار منفی بسیار بدی به جای خواهد گذاشت. هرگاه کودک با نافرمانی مواجه شود اولین چیزی که به سراغ او می آید احساس ناامنی است.
به جای مخالفت با کودکان در مرحله اول تربیت (یعنی کودکان زیر هفت سال )در مورد تقاضاهای نامطلوبشان ، باید زمینه تقاضاهای نامطلوب را از بین ببریم. به شکلی باید رفتار شود که به روح سیادت کودکان در این مرحله لطمه وارد نشود. نکته سوم بحث نظارت و کنترل کودک است. کودکان در این مرحله بیش از پنج کیلومتر راه می روند. کودکان در این مرحله تاج سیادت بر سر داشته و در برخورد با او باید بنده و فرمانبردارش باشید. باید کودک احساس کند در کار او دخالتی نمیشود. به گونهای باید بر او نظارت کنیم که او خودش را آزاد تصور کرده و احساس نظارت بر زندگی خود نکند.
تعلیم و آموزش کودک ، غیر مستقیم و همراه با بازی و تفریح و استفاده از زبان تشویق برای منع کردن کودک از کاری و یا رفتار نامناسب
باید چنان وانمود شود که از دیدن رفتار و اعمال او قصد کارآموزی و آموزش دارید، نه بازخواست. اگر هم کودک اجازه نظارت نداد امر او مطاع و لازم الاجراء خواهد بود. ( در واقع این نظارت را می توانید به صورتی که کودک احساس نکند داشته باشید )ملاک برخورد این است که کودک خودش را محدود نداند. لازم است که مراقب باشیم هرگونه سد و موانع که آزادی کودک را محدود میکند از سر راهش برداشته شود. تعلیم و آموزش کودک باید غیر مستقیم و همراه با بازی و تفریح باشد. نباید کودک احساس کند که چیزی به او تحمیل شده است. باید از زبان تشویق برای منع کردن کودک از کاری و یا پاسخی که نامربوط است استفاده شود.
بکار گیری روشهای غیرمستقیم برای تربیت کودک
در دوره هفت سال نخست زندگی کودک ، روشهای غیرمستقیم برای تربیت او به کار گرفته میشود و والدین در رفتار، گفتار و مدیریت هیجانات، الگویی کامل برای کودک هستند. بنابراین باید نهایت دقت را در رفتار خود داشته باشند.
والدین باید توجه داشتند باشند که تا قبل از هفت سالگی تربیت با ابزارها و روشهای غیرمستقیم مانند بازی یا قصه انجام شود و آموزشهای مستقیم مانند ادب اجتماعی و آموختن قواعد و قوانین باید محدود باشد.
در هفت سال نخست، باید به شیوهای با کودک رفتار شود که به مربیان تربیتی یعنی والدین اعتماد کند تا مسائلی که به او آموزش داده شده است در آینده تکمیل شود. به عنوان مثال والدین در مواجهه با کودکی که رفتارهای بیادبانه دارد از طریق آموزشهای غیرمستقیم مانند قصهگویی برای تقبیح رفتار زشت اقدام کنند از سوی دیگر در نحوه رفتار خود نیز دقت فراوان داشته باشند چرا که کودک در این سن به شدت، تحت تأثیر رفتار والدین است و اگر مشاهده کند پدر و مادرش به بزرگترها احترام میگذارند، این رفتار در او نهادینه میشود. هفت سال نخست زندگی همانند حرکت هواپیما بر روی باند برای پرواز است. بازی، قصه و اعتماد سازی، روشهای غیرمستقیم برای تربیت کودک است وقتی این مرحله با موفقیت طی شد در مرحله بعد نیزمیتوان شاهد موفقیت در تربیت کودک بود.
یکی از دشوارترین مراحل تربیتی کودکان فاصله سه تا پنج سالگی است؛ مقطعی که کودک تا حدی به استقلال دست یافته و هر روز در حال تجربه اندوزی است. درست در همین سن است که مادران زمزمه اطرافیان را می شنوند که «بچه را لوس نکن» یا «با بچه درست رفتار کن». هر روز از زندگی یک کودک سه تا پنج ساله یک چالش تربیتی است که گاهی والدین را دچار سردرگمی برای بکار بستن شیوه تربیتی درست در مورد کودکشان می کند.
با کودک خود جر و بحث نکنید
به جای این کار فهرستی از رفتارهای بد او را بنویسید که واقعاً باعث عذاب و ناراحتی شما می شوند. این رفتارها از این بابت می توانند بد تلقی شوند که خطرآفرینند، آزاردهنده و یا بی ادبانه و دور از شأن و احترام خانوادگی است. برای آن دسته از رفتارهایی که مطلقاً ممنوع هستند همچون دوچرخه سواری در خیابانی که پرخطر است یا ترک کردن خانه بدون همراهی یک فرد بزرگتر قواعد و قوانین مشخصی وضع کنید و تبعات منطقی سرپیچی از آنها را شرح دهید. به یاد داشته باشید که در استفاده از هر شیوه تربیتی همیشه ثبات اراده و عمل داشته باشید در غیر این صورت کودک را سردرگم می کند و لجبازی و حرف نشنوی را در او برمی انگیزد. در مورد بدرفتاری های خفیف تر همچون دروغ گفتن، تقلب کردن در بازی و... یک سیاست کلی در پیش بگیرید اما در هر مورد مطابق با شرایط بوجود آمده رفتار کنید.به عنوان مثال وقتی کودکتان خسته، بیمار، گرسنه و یا برآشفته است، هنگام دیدن رفتاری منفی باید انعطاف بیشتری به خرج دهید و او را در همان روز بازخواست نکنید. معیار و ملاک بدرفتاری را برای او تشریح کنید و او را با احساسی که ممکن است بدرفتاری او بر فرد مقابل بگذارد آشنا کنید، به عنوان مثال اگر کودک شما کودک هم سن و سال خودش را گاز گرفت به او بگویید« گاز گرفتن کار بدی است چون دوستت دردش می گیرد و تو دوست نداری کسی کاری کند که باعث درد و ناراحتی تو بشود.» یک کودک سه ساله درک درستی ندارد که چرا باید کاری را که باعث تفریح و سرگرمی او می شود ( مثل گاز گرفتن، زدن دیگران یا قاپیدن اسباب بازی های دیگران) را متوقف کند. او را با حس احترام به احساسات و خواسته های دیگران آشنا کنید. به عنوان مثال بگویید: «وقتی اسباب بازی دوستت را از دست او بیرون می کشی ناراحت می شود چون هنوز بازی اش تمام نشده است.» این به کودک کمک می کند تا ببیند و بفهمد که رفتار او بطور مستقیم بر دیگران تأثیر می گذارد و بیاموزد که قبل از انجام هر کاری به تبعات آن فکر کند.
پیشگیری بهتر از درمان است
هیچ کس بهتر از خود شما کودکتان و علایق او را نمی شناسد بنابراین بهتر است از این شناخت جامع برای پیشگیری از دعواهای بیهوده و بحث های تکراری استفاده کنید. اگر او دوست دارد هر روز صبح موقعی که آماده رفتن به سرکار میشوید کابینتهای آشپزخانه را بیرون بریزد و این کار او شما را تا مرز جنون پیش می برد برای کابینت ها قفل تهیه کنید.
اگر عاشق بازی کردن با دستگاه دی وی دی منزل است آن را در جای بلند و یا دور از دسترس قرار دهید. همچنین وسایل خطرآفرین یا باارزش منزل که کودک نباید به آنها دست بزند را دور از دسترس او قرار دهید، همچنین به یاد داشته باشید که یک مادر بچه دار باید همه چیز را از قبل برنامه ریزی کند حتی یک خرید ساده را. اگر کودکتان صبح ها سرحال و پرانرژی است و بعد از ناهار کسل و بهانه گیر، رفتن به خرید یا دکتر را برای مواقع پرحوصله او کنار بگذارید.
او را برای تجربه های جدید (مثل رفتن به جایی که تا به حال نرفته اید) از قبل آماده کنید و به او توضیح دهید از او انتظار دارید چطور رفتار کنید. همچنین او را برای تغییر برنامه آماده کنید. به عنوان مثال: «تا چند دقیقه بعد باید اسباب بازی هایمان را جمع کنیم و به خانه برگردیم.» حس پیش آگاهی از وقوع یک عمل و یا پیش بینی کودک را آماده تر کرده و به او احساس امنیت بیشتر می دهد و در نتیجه از بسیاری از دعواها و رفتارهای بد می کاهد.
حفظ آرامش توسط والدین
اگر نمی توانید جلوی یک رفتار بد را بگیرید پس با آرامش و خونسردی با آن رودررو شوید. سعی کنید از یک لحن صدای آرام و بی تشویش و کلماتی که مثبت یا حداقل خنثی هستند استفاده کنید و به یاد داشته باشید که بیان خواسته هایتان در قالب پیشنهاد (چرا دستهایت را از الان نمی شویی تا موقع شام راحت باشی ) و این شیوه برخورد باعث می شود ، همکاری آنان با شما برانگیخته شود . جملات دستوری مثل (همین الآن برو دستهایت را بشوی) یا انتقاد (دست ها و صورتت واقعاً کثیف هستند!) کاملا نادرست است و بکار نبرید.